وقتی صحبت از سازمانی میشود که در مدیریت دانش عملکردی خوب و ارزشآفرین داشته، سریع تصور یک سازمان بزرگ، پیچیده و حتی چندملیتی به ذهن میآید، تصوری که کمتر رنگ و بوی واقعیت دارد. واقعیت این است که در حال حاضر، شرکتهای کوچک و استارتاپها اگر بیشتر از شرکتهای بزرگ از نرمافزار مدیریت دانش استفاده نکنند کمتر از آنها نیز نیستند. نکته مهم این است که بهکارگیری مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک در مقایسه با استفاده از آن در شرکتهای بزرگ کمتر موردتوجه قرار گرفته است. همین امر باعث شکلگیری ایده نگارش این نوشته شد.
بهکارگیری مدیریت دانش در استارتاپها
بررسی کارهای انجام شده در این حوزه نشان میدهد که هرچند چارچوب جامعی برای استفاده از مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط به علت چابکی و استاندارد فناپذیری آنها وجود ندارد، اما تکنیکهای مختلفی از مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک بهخوبی استفاده میشود. متأسفانه به علت نبود وجود مقالات تجربی در این حوزه، شکاف بزرگی در زمینه استفاده از مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط ایجاد شده است که البته در سالهای اخیر بهسرعت در حال پرشدن است.
تجربه ما از مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک
در 15 سال اخیر که شرکت ما در زمینه مدیریت دانش به ارائه مشاورههای حرفهای مشغول بوده، کمتر پیشآمده که استارتاپها و شرکتهای کوچک برای مدیریت دانش به ما درخواست ارائه دهند. این امر دو دلیل اصلی دارد.
- اولی این که خدمات مشاوره و مدلهای پیادهسازی جامع مدیریت دانش بیشتر برای پاسخدادن به نیازِ سازمانهای بزرگ تعریف میشوند.
- دوم این که استارتاپها و شرکتهای کوچک به مدیریت دانش نیاز دارند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن را به کار میگیرند اما خیلی کمتر پیش میآید برچسب مدیریت دانش را روی برخی از فعالیتهای خود بزنند.
به عبارتی فرایندها در شرکتهای کوچک و استارتاپها آنقدر ظریف هستند که اینگونه شرکتها مدیریت دانش خود را (در صورت وجود) باید در دل همان فرایندها دیده باشند و به همین دلیل ممکن است نه به آن مدیریت دانش اطلاق کنند و نه بهسادگی قابل تشخیص باشد.
تحقیق در مورد روشها و ابزارهای مورداستفاده توسط استارتاپها
شاید بررسی تحقیقاتی که اخیراً در این زمینه انجام شده به ما کمک کند. مقالات بسیاری دیده میشود که اقدام به بررسی روشها و ابزارهای مورداستفاده توسط استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط کردند. مقالاتی که پرسشهای مشترکی با ما دارند:
- میزان استفاده از مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط به چه میزان است؟
- استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط بیشتر از ابزارهای فناوری استفاده میکنند یا تکنیکهای مدیریت دانش؟ و رابطه بین این دو و تأثیر آنها روی یکدیگر چیست؟
در سال 2017 طی یک بررسی روی 35 شرکت کوچک و متوسط برای پاسخ به این سؤالها انجام شده است. در این بررسی ابتدا لیستی از تکنیکها و ابزارهای مدیریت دانش متداول تهیه و سپس با کمک مدیران این شرکتها نهایی شده است. نتایج این بررسی به شرح زیر است:
ابزارها و تکنیکهای مدیریت دانش
در این بررسی ابتدا لیستی از تکنیکها و ابزارهای مدیریت دانش متداول تهیه و سپس با کمک مدیران این شرکتها نهایی شده است. نتایج این بررسی به شرح زیر است:
رابطه مثبت بین استفاده از تکنیکها و ابزارهای مدیریت دانش
این بررسی نشان داد که در میان استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط بررسی شده، اکثر شرکتها از تکنیکهای مدیریت دانش بهره میبردند. اما میزان استفاده از ابزارهای مدیریت دانش در میان این شرکت بسیار متفاوت بود. همچنین رابطه بین استفاده از تکنیکها و ابزارهای مدیریت دانش مثبت است، بدین معنا که استفاده هر چه بیشتر از تکنیکها منجر به استفاده بیشتر از ابزارها است.
در این بررسی به سه گروه متفاوت از استارتاپها و شرکتهای کوچک برمیخوریم. گروه اول شرکتهایی هستند که شاخص میزان استفاده از ابزارها و تکنیکهای مدیریت دانش در این شرکتها پایین است. در گروه بعدی شرکتهایی هستند که شاخص استفاده از تکنیکهای مدیریت دانش در این شرکتها بالا است اما در آنها از ابزارهای مدیریت دانش کمتر استفاده میشود. گروه آخر هم شرکتهایی هستند که شاخص میزان استفاده از ابزارها و تکنیکهای مدیریت دانش بالایی دارند.
بلوغ مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک
مدیریت دانش در استارتاپها و شرکتهای کوچک از سه مرحله بلوغ عبور میکند
در فاز اول (شناخت)
استارتاپها و شرکتهای کوچک و متوسط با فرایندهای مدیریت دانش دستوپنجه نرم میکنند و از تکنیکها و ابزارهایی که برایشان آشنایی دارد بهره میبرند و از روشهای عمومی و ابزارهای سنتی استفاده میکنند. در این فاز شرکتها در زمینه مدیریت دانش سرمایهگذاری نمیکنند، اما از انعطاف راهحلهای تکنولوژیکی و سازمانی حداکثر بهره را میبرند.
در فاز دوم (رشد)
شرکتها تکنیکهای جدیدی را در دستور کار خود قرار میدهند اما همچنان از ابزارهای سنتی مدیریت دانش استفاده میکنند. در این فاز، شرکتها شایستگیهای جدید مدیریتی و سازمانی در زمینه مدیریت دانش کسب میکنند. هرچند به علت استفاده از تکنیکهای جدید و ابزارهای سنتی، شکافی بین تکنیکها و ابزارهای مورداستفاده شرکت ایجاد میشود.
در فاز سوم (بلوغ)
شرکتها روی تکنولوژیهای جدید سرمایهگذاری میکنند. این شرکتها ابزارهای نوآورانه جدید را در جهت استفاده هر چه بیشتر از تکنیکهایی که مورداستفاده قرار میدهند، استفاده میکنند. در این فاز شرکتها شایستگیهای تکنولوژیکال جدیدی را کسب میکنند. کسب کردن این شایستگیها موجب کاهش شکاف ایجاد شده بین تکنیکها و ابزارهای مدیریت دانش میشود.