فاجعه پلاسکو – کی بیدار می شویم؟

فهرست مطالب

دقیقه زمان تقریبی مطالعه

اگر قرار بود روزی مدیریت دانش به کمک ما بشتابد همین امروز بود؛ این روز تلخ.

اگر قرار باشد روزی مدیریت دانش در سازمان­ های نظامی و ارکان دفاعی ما موجب چابکی شود روزهای سختِ دفاع است. اگر قرار باشد روزی ثمره این همه ادعای دانش­ محوری را ببینیم در تنگناهاست.

حادثه پلاسکو و اتفاقات مشابه شاید دیدِ ما به مدیریت دانش را تغییر دهد. دیدِ ما به چابکی را اصلاح کند و ساده اندیشی مفرط و از سر باز کردن مضامین حیاتی را در اعماق تفکر جمعی ما بخشکاند.

این همه سازمان که داعیه دانش محوری دارند و سال­ هاست که دانش، مدیریت می کنند در بوته آزمایش نشان می دهند طبلی توخالی بیش نیستند. اشکال فراتر از این است. این نوشته را نه با نگاه صرفا فنی بلکه با آمیخته­ ای از انتقاد به تفکر سهل­ انگار و سیستم گریزِ ما مردمان خاورمیانه بالاخص ایران می نویسم؛ مایی که از هر مفهومی تنها پوسته ای از آن را بر می گزینیم و نه به اندازه درک خود بلکه به اندازه همتِ اغلب اندک خود در اجرای کارهای اصولی آن را به قولی ماست مالی می کنیم تا فقط ژست بگیریم.

بحران ها پیش می آیند، حوادث اجتناب ناپذیرند. دولت ها، سازمان ها و جماعتِ مردم می بینند، تجربه می کنند اما یاد نمی گیریم با مسائل چگونه برخورد کنیم.

برای صدمین بار از سهل انگارانی که می پندارند دانش، صرفا در فاصله دو گوشِ افرادی است که از سازمان­ هایشان می روند، می خواهم بدانند دانش در داده ها و تراکنش های عملیات و امدادرسانی های شماست، دانش هر لحظه در داده های سازمان های همکار شما شکل می گیرد؛ دانش در زمان بحران در دست تک تک افرادی است که دارند در محل حادثه خبر، ویدئو و صوت منتقل می کنند. دانش باید بر اساس ویژگی های ریز و درشت و شرایط محیطی مدل سازی شود تا در شرایطِ این چنینی به سادگی قابل استفاده باشد نه این که به شکلی آماتورگونه در چند تکست باکس نوشته شود و ذخیره و یا علی…

دانش در دنیای امروز آنقدر پویاست که برای تسخیر آن باید لحظه ها را غنیمت شمرد؛ شاید خیلی ها حرف های من را متوجه نشوند و به مانند تلاش هایی شود که در سیزده سال گذشته به سازمان های سه لتی (به قول رضا امیرخانی در نفحات نفت) ارائه شده و آن ها هم چنان به دنبال راهکارهای دم دستی و روزمره رفته اند؛ اما بدانید عملکرد خوبِ ژاپنی ها در برخورد با سونامی، متکی به سیستم هایی بود که تمامی محتوای بارگذاری شده از سوی کاربران از فاجعه را در شبکه های اجتماعی در لحظه آنالیز می کرد و کمک به تصمیم گیری بهینه می نمود. بدانید اتحادیه اروپا سال هاست با تحلیل داده های بحران ها و تجربیات ناشی از آن در مراکز فرماندهی در کشورهای عضو، الگوهای مدیریتِ جبهه هایِ مختلفِ امداد و نجات، انتظامی، تاسیسات، ایمن سازی و … را به طور مستمر به روزرسانی می کند و به عنوان ورودی به عملیات در بحران های جدید می خوراند. مشابه این موارد به شدت در سیستم های C4ISR در مدیریت میدان های نبرد استفاده می شود.

پاندورا، نمونه ای از پروژه هایی در آن که با مدل سازی دانش به آموزش حرفه ای مدیریت بحران اقدام می شود.
پاندورا، نمونه ای از پروژه هایی در آن که با مدل سازی دانش به آموزش حرفه ای مدیریت بحران اقدام می شود.

ما با این همه دبدبه و کبکبه کی می خواهیم حداقل درست فکر کنیم. آنقدر که یاد نگرفتن و تلنگر نخوردن از فاجعه هایی مثل پلاسکو مرا می ترساند و می رنجاند، مرگ هموطنان دلاورم غمگینم نمی کند؛ چرا که پی نبردن به اشکالات سیستمی که در این اتفاق نهفته بود گویی شهادت این عزیزان را بی ارزش جلوه می دهد.

چند توصیه

و اما چند توصیه یا تلنگر تا سازمان های ما که ماموریت های حساس دارند دست از مدیریت دانشِ زینتی، هوشِ تجاریِ روشن فکرمآبانه و تحلیلِ بیگ دیتای نمایشی بردارند و اجازه بدهند آن ها که می دانند و می توانند برای منابع دانش و یادگیری سازمان برنامه بریزند و با حوصله اجرا کنند:

به کارگیری دانش

دانشِ صحیح و مرتبط باید به کارگرفته شود تا متضمن اقداماتِ پیش گیرانه و موثر باشد. علاج واقعه را باید از قبل می کردیم. چرا نمی دانیم کدام ساختمان ها یا بخش های شهر در معرض چه نوع مخاطرات و ریسک هایی هستند؟ منظورم از دانستن این نیست که “خُب فلانی و بهمانی می گفتند پلاسکو قدیمی است و این اشکالات را دارد”. منظورم دانستنی نظام مند است که منجر به اقدام پیش گیرانه شود. علاءالدین و امثالهم در صف فاجعه های بعدی هستند. صدها مورد هست که اگر مولفه های آن ها را چک کنیم می بینیم مشکل دارند. خیلی ساده است؛ بگذارید مثالی بزنم. حوادثِ جاده های بین شهری بررسی می شود؛ به مولفه هایی از خطای انسانی، نقص در خودرو و نقص در جاده می رسند. نقص های جاده ای را اگر طبقه بندی و مدل سازی کنند می توانند نقاط حادثه خیز را حتی بدون این که در آن حادثه ای رخ داده باشد شناسایی کنند؛ اقدام چیست؟ اصلاح نقاط حادثه خیز و ایجاد پروتکل هایی که از تکرار طراحی و ساخت چنین نقاطی جلوگیری شود. اگر اسم این یادگیری سیستماتیک و مدیریت دانش نیست، من حرفی ندارم.

تعریف صحیح دانش

دانش را درست تعریف کنید. با تعاریف فشل و انفعالی از دانش، عملکرد خود را به سُخره نگیرید. دانش باید پیش کنش گر (Proactive) باشد؛ مگر نه این که برای یک تیمِ امداد که با سرعت عازم خدمت رسانی است، دانش می شود: نقشه های محل بحران، نقاط ضعف سازه، مولفه ها و متغیرهای ویژه آن محل یا سازه که در نوع عملیات امداد یا اطفاء حریق موثر است و …

پس چرا هر چه مطالباتِ پروژه های مدیریت دانش در این نوع سازمان ها را می بینیم مملو از مصاحبه و داستان و انشاء است. دانش در این گونه فضاها مثل یک میدانِ جنگ باید خیلی چابک تر از این حرف ها تعریف و مدل سازی شود.

استفاده از روش های اثربخش

اگر قرار نباشد برای مدیریت بحران و ماموریت های حساس از روش های صحیح، سیستمی و مبتنی بر فناوری های نو استفاده کنیم، پس جای آن احتمالا فقط در استارت آپ ویکندها و شتاب دهنده هاست برای گرفتن فیگورِ اقتصاد دانش بنیان. در یک فضای آشوبناک مثل فاجعه دیروز آیا از افراد، امدادگران و مدیرانی که شدیدا تحت فشار و در دل بحران هستند توقع داریم با معجزه پیش بینی کنند ریسکِ بعدی پیش رو چیست یا احتمالا اگر کمی به خود فشار بیاوریم می توانیم باور کنیم شاید سیستم هایی قابل توسعه است که با یادگیری ماشینی و تحلیل داده ها در لحظه بتواند به عنوان یک گزینه بگوید:

“عزیزان احتمال دارد ساختمان پلاسکو فرو بریزد؛ با اطمینان و قدرت عمل بیشتری و با در نظر گرفتن این احتمال قوی شرایط را مدیریت کنید.”

فقط می خواهم بگویم فکر کنید تمام آن چه اکنون می دانیم اگر صبح روز پنج شنبه 30 دی ماه می دانستیم آیا عینا همین کارها را می کردیم یا می شد علیرغم ریزش ساختمان کمی با اقدامات هوشمندانه از پیامدهای ناگوار آن بکاهیم.

داده های باز و معماری دانش مشترک

مدیریت شهری یکپارچه نیست دُرُست! اگر قدرت و همت یکپارچه سازی آن را ندارید، حداقل یک معماری درست و پروتکل های استاندارد برای دسترسی سازمان ها به داده های حیاتی یکدیگر فراهم کنید تا در لحظه بتوان هماهنگی عملیاتی بین آن ها ایجاد کرد.

داده های باز، راهکاری اصولی برای اشتراک دانش بین سازمان ها
داده های باز، راهکاری اصولی برای اشتراک دانش بین سازمان ها

عیب ما این است که فقط در ستادها و کارگروه ها حرف از مفاهیمی مثل داده های باز و … می زنیم و بس. پای عمل که می رسد همه راه ساده را انتخاب می کنیم و روش های بدوی را در دستور کار قرار می دهیم.

جان کلام این که فاجعه دیروز چهره های زشتی داشت که یکی از آن ها فقدانِ مدیریتِ چابکِ دانش بود؛ باشد که روزی هوشیار شویم. عزادارم و دلگیر…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *