تمامی دیسیپلین ها و پارادایم های مدیریتی، روزی متولد می شوند، رشد و اشاعه می یابند و نهایتا پس از تکمیل ظرفیت آن ها در ارائه ارزش، کمرنگ شده و به عنوان پیش نیازهای سیستمی عملکرد سازمان ها مطرح می شوند. اما آن چه واضح و قطعی به نظر می رسد این است که مدیریت دانش از این قاعده مستثنی است. با معرفی مدیریت دانش، بسیاری از سازمانها اهمیت مدیریت دانش را به عنوان عامل کلیدی برای تحقق موفقیت خود در حال و آینده دریافتهاند و پی بردهاند که مدیریت دانش برخلاف برخی مدلهای مدیریتی موقت و زودگذر، به عنوان یک دیسیپلین مدیریتی ماندگار و برحق آمده است که تا مدتها و یا شاید همیشه باقی بماند.
پرواضح است که یادگیری از موفقیتها و شکستها، به اشتراک گذاشتن دانش با دیگران و کاربرد هوشمندانه تجربیات گذشته به نتایج بهتری در حال و آینده منتهی میشود؛ نکته در این جا نهفته است که سازمان ها از ابتدای تولد خود در تاریخ بشری به گونه ای به مدیریت دانش و سرمایه های غیرقابل لمس خود می پرداخته اند و این روند تا کنون ادامه داشته است؛ به استقرا می توان دریافت این تلاش تا زمانی که سازمان ها وجود دارند ادامه خواهد داشت. بی انصافی نیست اگر بگوییم بخش عمده ای از پارادایم ها و دیسیپلین های مدیریتی، همگی برای خدمت به سرمایه های دانش سازمان ایجاد شده اند.
در سال های اخیر، تلاش های قابل توجهی در حیطه مدیریت دانش در داخل کشور آغاز شده است که به خودی خود امیدوار کننده است؛ اما جایی که نگران کننده است، عدم اشاعه تفکر سیستماتیک و کل نگر نسبت به مدیریت دانش است. مدیریت دانش، بیشترین اثربخشی را زمانی دارد که با یک دیدگاه کلی نگر به آن نگریسته شود. این نگرش از طریق مجموعه ای از فعالیت های یکپارچه و هماهنگ و با همسو کردن منابع انسانی، زیرساختهای فناوری و فرآیندهای یادگیری عملی امکان پذیر می گردد و همواره نیاز به یک چارچوب مفهومی کلان برای برنامه ریزی، اجرا و پایش دارد. معضلی که از این منظر گریبان سازمان های ما را خواهد گرفت، عدم توسعه متوازن برنامه های مدیریت دانش، ایجاد نگاه مقطعی به مدیریت دانش و عدم یکپارچگی مدیریت دانش با کل کسب و کار است.
جای نتیجه گرایی در تلاش های مدیریت دانش سازمان های امروز ایران نیز به شدت خالی است و آفتی است که می تواند مدیریت دانش را در کشور به سرنوشت فانتزی های فراموش شده مدیریتی دچار سازد؛ چرا که سازمان ها هنوز نتوانسته اند به خوبی برای تلاش های مدیریت دانش خود هدف گزاری کرده، و بهبودهای ناشی از آن را اندازه بگیرند.
از سوی دیگر، سازمان های ما در مقیاس کلان نمی توانند برنامه های مدیریت دانش خود را با یکدیگر مقایسه نموده و از تجربیات برگزیده یکدیگر بهره مند شوند؛ این امر خود ریسک دوباره کاری و اشاعه تجربیات ناقص و نادرست را افزایش می دهد.
نشست سالیانه مدیریت دانش، علاوه بر ایجاد فضای همفکری برای عملگران، متخصصین و محققین مدیریت دانش، در پی آن است که با طرح ریزی و بسترسازی یک چارچوب منسجم، زمینه ای فراهم سازد تا سازمان ها بتوانند خود را با بهترین های منطقه مقایسه کنند، با نگاهی جامع و سیستماتیک به تدوین و بازنگری مستمر برنامه های مدیریت دانش خود دست بزنند و بتوانند خروجی ها و اثرات تلاش های مدیریت دانش را جهت دهی و اندازه گیری کنند.امید است بتوانیم در این مسیر، با استعانت از پروردگار و با یاری و همراهی متخصصان، اساتید، مدیران، و سازمان های میهن عزیزمان، گام های بلند و اثربخشی برداریم