دانش ضمنی/ دانش آشکار؛ آیا بهتر نیست فازی فکر کنیم؟

فهرست مطالب

دقیقه زمان تقریبی مطالعه

دانش دو دسته است، ضمنی و آشکار!؟

در هر کنفرانس، مقاله، سخنرانی، آموزش و … که سرک بکشیم با این عبارت مواجه می شویم: دانش دو دسته است، ضمنی و آشکار! ضمنی آن دانشی است که در ذهن آدمی است، آشکار دانشی است که در اسناد و … وجود دارد. این نوع نگاه ساده که از ترجمه صرف متون خارجی ناشی شده است، موجب شده نگاه آنتالوژیک به دانش، تبدیل به نگاه صفر و یکی شود. این نوع نگاه مسائل و مشکلاتی در پی دارد که در ادامه به آنها اشاره می‌کنم. قبل از پرداختن به ادامه اگر می‌خواهید تعریف دقیقی از انواع دانش به‌دست بیاورید خواندن مقاله «مدیریت دانش چیست؟» را توصیه می‌کنم.

مسائل ناشی از تقسیم دانش به ضمنی و آشکار مطلق

  مشکل فلسفی:

دانش، حقیقتا فقط به موجودیتی می‌تواند اطلاق شود که در ذهن آدمی است. با نگاه فوق در بسیاری موارد مجبورید یک سند حسابداری را هم به عنوان دانش بپذیرید. یا این که فیلتری برای دانش بودن یا نبودن موجودیت‌های آشکار ایجاد کنید که با توجه به طبیعت زمینه‌ای (Contextual) دانش، کاری عبث است.

 مشکل فنی:

با نگاه فوق به این نتیجه می‌رسیم که دانش دو نوع است، آشکار و ضمنی. به ظاهر نگهداری و انتقال دانش آشکار راحت‌تر است و ما در این کار زبده‌تریم. پس همواره تلاش می‌کنیم دانش ضمنی را به آشکار تبدیل کنیم. (قسمتی از آن به برداشت اشتباه، از مدل بندگان خدا نوناکا و تاکوچی بر می‌گردد که اگر می‌دانستند اصلا این مدل را منتشر نمی‌کردند.)

توجیه مالی/اقتصادی:

وقتی چنین تصمیمی گرفتیم، با شعار هر دانشی باید آشکار شود، انباره مستندات خود را با به ظاهر دانش آشکار پر می‌کنیم. (رویکرد بسیاری از سازمان‌های سهل انگار ایرانی). در حالی که بسیاری از آن‌ها یا امکان تبدیل ندارند یا توجیه تبدیل!

مشکل فرهنگی/ اجتماعی:

با چنین رویکردی تنها روی جنبه ماشینی و بوروکراتیک سازمان تکیه کرده‌ایم و روابط انسانی، شبکه‌های افراد، تعاملات و ارگانیسم‌های مدیریت دانش سازمانی را بسیار ساده انگاشته‌ایم. طبیعی است که با چنین رویکردی با مشکلاتی به ظاهر فرهنگی هم مواجه می‌شویم. در بهترین حالت دغدغه ما این می‌شود: چه کنم که فلانی پای سیستم بنشیند و مغز خود را در اینترانت کپی کند؟!

ما باید بتوانیم دانش را در استای یک طیف ببینیم، نه اینکه آن را به رویکردی دو وجهی تقلیل دهیم و ساده کنیم.

نحوه استخراج انواع دانش ضمنی تا آشکار

بازنگری در نحوه تعریف و دسته‌بندی دانش

اگر کمی عمیق‌تر و علمی‌تر به کل این موضوع نگاه کنیم، باید در نحوه تعریف و دسته‌بندی دانش از دیدگاه‌های مختلف، بازنگری کنیم. اجازه بدهید با یک مثال شروع کنیم: اتومیبل به عنوان یک مفهوم، نماینده یک کلاس از موجودیت‌هاست. این کلاس دارای زیرکلاس‌هایی مانند اتومبیل بنزینی، اتومبیل دیزلی، و …است. هر چه این ساختار را به وسیله روابط این چنینی جلو ببریم، در حال توسعه یک تکسونومی هستیم. از طرفی برای هر کلاس (مثلا اتومبیل بنزینی) می‌توان مشخصه‌هایی تعریف کرد مانند میزان مصرف سوخت که برای هر نمونه از این نوع اتومبیل، یک مقدار مشخص گسسته به خود می‌گیرد.

مشخصه‌های مربوط به دانش

دانش به عنوان یک مفهوم کلی، مشخصه‌هایی دارد که بر خلاف بسیاری مفاهیم دیگر به صورت طیف مشخص می‌شوند و فازی هستند نه قطعی. برای دانش مشخصه‌هایی مثل دراختیاردارنده (Holder)، قابلیت تبیین (Articulability)، نوع دانش (Conceptual … Procedural) و … وجود دارد که تعداد آن‌ها هم کم نیست. جایی که ضمنی و آشکار بودن یک دانش مشخص مورد بحث قرار می‌گیرد در مشخصه قابلیت بیان شدن یا نشدن آن است که می تواند طیفی از (Explicit) تا (Tacit) را پوشش دهد.

دانش آشکار و دانش ضمنی دو سر یک طیف

این بدان معنی نیست که دانش‌‎ها (اگر جمع بستن آن صحیح باشد!) ضمنی یا آشکار هستند. بلکه به این معنی است که موجودیتی به نام دانش، فارغ از ضمنی بودن یا آشکار بودن وجود دارد، که قابلیت بیان کردن آن‌ها به صورت ساخت‌یافته و پیوسته، جایی بین دوسر این طیف است. به طور نمونه بستن بند کفش بسیار به طرف ضمنی طیف نزدیک است؛ اما جوش آوردن آب، به طرف آشکار طیف نزدیک است. اما هر دو این موارد زمانی دانش هستند که در ذهن انسان هستند. در اصل با این مشخصه‌ها داریم سعی می‌کنیم برای انواع دانش موجود در ذهن انسان‌ها مشخصه‌هایی تعریف کنیم تا بهتر قابل شناسایی و طبقه‌بندی باشند. با این کار می‌دانیم با هر طبقه باید با چه رویکردی برخورد کنیم. به این ترتیب مطمئنا از کارشناس خود نمی‌خواهیم روش غیرقابل بیان بستن بند کفش خود را در سیستم وارد کند!

یک پاسخ

  1. نمونه بارز دانش اشكار متن ها هستند حال اگر متني كه به عنوان دانش آشكار شناخته مي شود توسط شخصي قابل فهم ولي قابليت به كارگيري نداشته باشد ديگر دانش نيست بلكه اطلاعات است و اگر كلا قابل فهم هم نباشد به عنوان داده شناخته مي شود و ارزش بالاتري ندارد. شايد بتوان دانش ضمني را ان چيزي دانست كه از تجربيات در ذهن به وجود مي ايند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *